آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

آراد ني ني ناز ما

نوروز 1391

مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارمان با حضور تو عزیزم  امسال دومین عیدی بود که در کنار هم داشتیم پسر عزیزم و سال تحویل رو همدان گذروندیم تو کم کم با جمله های ناقص حرف می زنی می دوی بازی می کنی خودتو برای ما لوس می کنی و تا یه جاییت یه کوچولو زخم می شه براش دو روز عزاداری می کنی و همه این لحظات شیرین و خواستنیه شبها دستت و دور گردن مامان می ندازی و می خوابی و من توی این لحظات دلم می خواد که زمان متوقف بشه ویا لحظات ثبت بشه کاش می شد .       ...
27 خرداد 1392

برای پسرم آراد

روشنایی نگاهت را به پهنه ی چشمانم هدایت که می کنی  آسمان با اشک شیرین فرشته ها به وصال زمین می رسد می بینی !!؟ همه چیز می گذرد ...   *                    آب ، ثانیه ، روز ، عمر ...                *  اما عشق تو می ماند در قلب من                                      ...
26 خرداد 1392

19 ماهگي آراد عکسهاي مهد

مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي كودكانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي كه عمري به پاي باليدن تو چروك شد! مادر يعني بهانه در آغوش كشيدن زني كه نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود! مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن….     ...
21 بهمن 1391

براي تو نوشتم عزيزم

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی…. ...
11 بهمن 1391

قبل از 20 ماهگي آراد

قبل از 20 ماهگي پسر گل ما کلي به خودش رسيد و آرايشگاه رفت و خلاصه صفايي داد خيلي هم اون روز بهش خوش گذشت و آتليه هم رفت که هنوز عکساش آماده نشده   ...
11 بهمن 1391

آراد محرم 1390

محرم امسال براي آرادعزيزم خيلي جالب بود با صداي نوحه خوني و طبل وسنج تند تند سينه مي زد سين سين مي کرد. ...
7 بهمن 1391